خدایان و خدابانوان درون انسان, هم به کهن الگوی قدرتمند درونی و هم به کلیشه های سازگارانه اجتماعی آنها می پردازد,«دیدگاهی کاالبدشکافانه»از روان شناسی اعماق وجودمان را فراهم می سازد و بدین ترتیب کمک می کند تا ریشه تعارضات درونی خود و در عین حال تمامیت وجودی خود را بازیابیم.
وقتی در می یابیم آنچه که انجام میدهیم,بر اساس نوع شخصیت ماست ,دستخوش حالتی از خوشی و نشاط می شویم که ریشه در احساس تمامیت و یگانگی با هستی دارد.برعکس زمانی که وضعیت جسمی و رویاها و علائم بالینی,تعارضات و رنج ها ی مارا نشان میدهند,در می یابیم که یک کهن الگو را نادیده گرفته و یا آگاهانه سرکوب کرده ایم.
سروران «اعم از خدایان و خدابانوان»یونان باستان در درون همه ما ,اعم از زن و مرد زندگی می کنند ,هر چند که معمولا در شخصیت مردان ,خدایان و در شخصیت زنان ,خدابانوها از قدرت بیشتری برخوردارند.
هر کهن الگویی «با مواهب خدایان » و «نعمت های خدابانوان » و مشکلات بالقوه خاص خود ارتباط دارد قدردانی از آنها باعث می شود تا هم به خاطر بهره مندی از آنها احساس غرور کنیم ,هم دست از سرزنش خود بر داریم .از انجا که انچه منطبق بر کهن الگوی ماست ,ارزشمند است ,انسانی که بداند کدام خدا و خدابانو, در وی فعال تر است,حق انتخاب ها و شرایطی را که موجب احساس رضایت بیشتر او می شوند بهتر میشناسد.
شناخت خدایان گاهی باعث می شود تا بخش های فراموش شده و مُثله شده خود را «بازشناسیم».
با آگاهی از وجود آنان ,درست مثل زمانی که در آیینه نگاه می کنیم و انگار برای اولین بار است که خود را می بینیم,به شناخت و بینش واضح و شفافی دست می یابیم,علت عکس العمل های دیگران نسبت به خود را می فهمیم و خود را بهتر می شناسیم.
نظرات شما عزیزان: